تام کروز:افسانه هالیوود
گردآوری و تدوین:مهردادمیخبر
******************
مقدمه
وي علاوه بر موفقيت هاي بسياري که در زمينه سينماي هنري کسب کرده، توانسته با سري فيلم هاي "ماموريت غير ممکن" ثروت چشمگيري را کسب کرده و لقب مرد افسانه ای سینما را از آن خودسازد.
تام کروز در آغاز
(توماس کروزماپوتر چهارم)که اختصار ا" به(تام کروز) موسوم است در منطقه سيراکيوز نيويورک در خانواده اي غير سينمايي در سال 1962 ميلادي متولد شد.پدر وي، (توماس کروز ماپوتر سوم) مهندس برق بود که در سال 1984 ميلادي، درگذشت و مادرش (ماري لي) است که به عنوان معلم آموزشي در آمريکا اشتغال داشته است.
اصالت کروز تلفيقي از نژادهاي ولزي، آلماني، ايرلندي و انگليسي است، ولي با وجود اصالت کروز، وي در ابتداي نزدگي اش وضع مالي چندان خوبي نداشت، زيرا از طبق متوسط و رو به پايين آن زمان آمريکا محسوب مي شد.
کروز به صورت تصادفي تحصيلات در مدرسه ابتدايي کارلتون را در بخش درام آغاز کرد و سپس به مدرسه راهنمايي هنري مونرو رفت و در همين زمان بود که تام پدرش را به علت بيماري سرطان از دست داد.
حضور تام در عرصه سينما با نقش بسيار کوتاه وي در فيلم "عشق بي انتها" در سال 1981 ميلادي آغاز شد که اين حضور در ادامه با پذيرفتن نقش يک دانش آموز در فيلم "شيپور خاموشي" در همان سال تکميل شد.
پس از دو فيلم فوق، از تام به خاطر چهره خاصش و همچنين بازي جالب توجه براي حضور در پروژه هاي ديگر سينمايي دعوت شد و وي در سال 1983 ميلادي در فيلم هاي "بيگانگان"، "تمام اقدامات درست" و "تجارت پرخطر" به بازي پرداخت.
حضور کروز در "تجارت پرخطر" موقعيت مطلوبي را براي تام به عمل آورد تا اين بازيگر بتواند چهره اش را به عنوان بازيگري آينده دار در عرصه سينما مطرح کند.
تام در سال 1986 ميلادي در فيلم "تاپ گان" ايفاگر نقشي تجاري بود که توانست هويتي تک شخصيتي و ناب به اين بازيگر در آن زمان اعطا کند.
کروز در اين فيم نقش کارآموز نيروي هوايي ارتش آمريکا را بازي مي کرد که اين نقش توانست وي را به بازيگري مطرح در عرصه هاليوود تبديل کند.
در سال 1986 ميلادي، کروز در فيلم ديگري با نام "رنگ پول" در کنار ستاره سينماي آن زمان يعني پل نيومن به بازي پرداخت و علاوه بر آنکه از سوي منتقدان بسيار تحسين شد، پل نيومن نيز توانست با ايفاي نقشي کامل برنده جايزه اسکار در اثر خاص مارتين اسکورسيزي شود.
در سال 1988 ميلادي، کروز در فيلم "کوکتل" اثر راجر دانلدسون به ايفاي نقش پرداخت که به خاطر بازي بسيار ضعيفش در اين فيلم، نامزد دريافت جايزه تمشک طلايي به خاطر بازي بد خود شد.
"مرد باراني" عنوان فيلمي است که کروز در آن به همراه داستين هافمن ايفاگر دو نقش مکمل هم هستند که فيلم توانست موفقيت هاي چشمگيري را از لحاظ هنري کسب کند.
هافمن به خاطر ايفاي نقش مردي با اختلافات ذهني، توانست اسکار سال 1989 ميلادي را از آن خود کند و همچنين از کروز در جشنواره کانزاس به خاطر بازي خوبش تقدير شود و به دنبال آن کروز در کنار بازيگران مطرح آن زمان سينماي هاليوود توانسته بود تجربه کسب کند و از وي به عنوان چهره اي خاص در آينده سينماي هاليوود نام برده شد.
در سال 1986 ميلادي، کروز افتخار همکاري با اوليور استون را در فيلم "متولد چهارم جولاي" بدست آورد و در آن نقش يک سرباز آمريکايي در جنگ ويتنام را ايفا کرد.
کروز از سوي تمامي منتقدين بابت بازي اش در اين پروژه سينمايي تحسين شد و توانست برنده جايزه گلدن گلوب و در جشنواره هاي اسکار و بفتا نامزد دريافت جايزه بهترين بازيگر نقش اول مرد شود.
در سال 1990 کروز در فيلم "روز تندر" به کارگرداني توني اسکات به ايفاي نقش پرداخت و در آنجا با همکارش در اين فيلم يعني نيکول کيدمن آشنا شد که بعدها اين آشنايي منجر به ازدواج اين دو شد.
کروز و کيدمن بار ديگر در کنار هم در فيلم ران هاوارد با نام "دور و دورتر" بازي کردند و اين فيلم توانست اين دو را بيش از پيش به يکديگر وابسته کرده و زمزمه هاي علاقمندي اين دو به يکديگر را در محافل خبري، فاش کند.
فيلم "دور و دورتر" نتوانست از ديد هنري موفقيتي خاص را کسب کند، اما توانست فروش تقريبا مطلوبي را در گيشه ها عايد تهيه کنندگان اين پروژه سينمايي کند.
تام در سال 1992 در فيلم "چند مرد خوب" به کارگرداني راب راينر حضور يافت و بابت بازي خوبش در کنار بازيگراني همچون جک نيکولسون و دمي مور توانست نامزدي دوباره در جشنواره گلدن گلوب را بدست بياورد، اما در کسب آن ناکام ماند.
جمع آوري سابقه اي تجاري
در سال 1993 تام در فيلم "شرکت" نقش وکيلي را ايفا مي کند که به دنبال کشف نيمه تاريک يک قضيه جنايي است، اما علي رغم بازي خوبش، به خاطر ماهيت تجاري فيلم، تنها نامزدي در 2 بخش جشنواره اسکار عايد اين فيلم شد و کروز از آن سهمي را دارا نبود.
سال 1994 ميلادي يکي از بدترين فيلم هاي کروز رقم خورد، جائي که او در فيلم "ملاقات با شيطان" به ايفاي نقش پرداخت و به خاطر بازي بسيار بدش براي دومين بار برنده جايزه بدترين زوج بازيگري به همراه برد پيت از جشنواره راتزي يا همان تمشک طلايي شد.
وي در سال 1996 ميلادي در فيلم "ماموريت غير ممکن" به کارگرداني برايان دي پالمان به ايفاي نقش پرداخت و فروش بسيار موفقي را با اين فيلم تجربه کرد، تا جائي که تصميم بر آن شد تا قسمت هاي بعدي اين پروژه نيزساخته شود.
در همان سال 1996 ميلادي، تام همکاري مشترک با کامرون کرو در اين فيلم "جري مگواير" را تجربه کرد، اتفاقي که موجب شد تا اين بازيگر براي دومين بار نامزد دريافت جايزه اسکار شده و بتواند براي دومين بار جايزه گلدن گلوب را از آن خود کند.
حضور کروز در جري مگواير با مضموني رمانيک از درخشان ترين بازي هاي اين بازيگر در دوران حرفه اي وي محسوب مي شود و بسياري اين اثر را درخشان ترين اثر وي تلقي مي کنند.
کروز به مدت سه سال در هيچ پروژه سينمايي حضور پيدا نکرد و سرانجام در آخرين اثر استنلي کوبريک با نام "چشمان کاملا بسته" رو در روي همسرش يعني کيدمن بازي کرد.
درام چشمان کاملا بسته در ابتداي کار فيلمي کاملا معمولي تلقي شد، اما پس از مرگ کوبريک جلوه خاصي پيدا کرد و شايد کروز شهرت کسب شده از اين فيلم را مديون مرگ کوبريک باشد.
توجه دوباره با مگنوليا
کروز در همان سال در فيلم مگنوليا به کارگرداني "پل توماس اندرسون" بازي کرد که درخشش به عنوان بازيگر نقش مکمل در اين فيلم، براي وي نامزدي سوم در اسکار را به ارمغان آورد.
وي براي سومين بار برنده جايزه جشنواره گلدن گلوب شد و در جشنواره اس اي جي نامزد شد.
کروز در سال 2000 ميلادي در قسمت دوم فيلم "ماموريت غير ممکن" بازي کرد و اين قسمت نيز توانست موفقيت تجاري قسمت قبلي را براي وي و سرمايه گذاران فيلم به ارمغان آورد.
تام در سال 2001 ميلادي در فيلم دراماتيک "آسمان وانيلي" به ايفاي نقش پرداخت که به خاطر بازي در کنار "پنه لوپه کروز" زمزمه هايي مبني بر علاقه اين دو به هم در محافل پخش شد.
پخش شدن اين شايعات موجب شد تا کيدمن از کروز طلاق بگيرد و اين بازيگر چالش هاي عاطفي خاصي را در اين دوران تجربه کند.
کروز در طي آشنايي که با استيون اسپيلبرگ پيدا کرد، در فيلم "گزارش اقليت" محصول سال 2002 ميلادي به کارگرداني اسپيلبرگ بازي کرد تا در آينده از اين بازيگر در پروژه هاي بعدي استفاده شود.
درخشش در آخرين سامورايي
بازي خاص کروز را مي توان در فيلم "آخرين سامورايي" اين بازيگر محصول سال 2003 ميلادي و به کارگرداني ادوارد زوئيک جستجو کرد.
تام در اين فيلم نقش تحسين برانگيز متخصص ارتش آمريکا را بازي مي کند که سعي دارد از سامورائي هاي ژاپني ارتشي قوي بسازد.
اين درام شباهت بسياري به فيلم "هفت سامورايي" کوروساوا دارد، اما علي رغم تحسين کروز از سوي منتقدين، توجه خاصي به اين بازيگر در اسکار نشد و وي تنها توانست نامزد جشنواره گلدن گلوب شود.
در سال 2004 ميلادي کروز در فيلم وثيقه به کارگرداني مايکل مان در کنار جيمي فاکس حضور پيدا کرد که نقش منفي او در اين فيلم از ديد منتقدان چندان مثبت ارزيابي نشد.
بحران جنگ دنياها و قطع همکاري با اسپيلبرگ
کروز در فيلم "جنگ دنياها" به کارگرداني استيون اسپيلبرگ بازي بسيار ضعيفي را از خود نشان داد و حتي براي سومين بار نامزد دريافت تمشک طلايي براي بازي در اين فيلم شد.
تمامي منتقدان از بازي کروز به عنوان بدترين بازي اين بازيگر ياد کرده و اسپيلبرگ را به خاطر اين موضوع تحت فشارهاي جديد فرهنگي قرار دادند.
اين آخرين همکاري کروز و اسپيلبرگ در عالم سينما محسوب مي شود و اين دو از آن پس هيچگاه با هم رابطه اي نداشتند.
ساخت سومين قسمت ماموريت غير ممکن
در سال 2006 ميلادي، سومين قسمت از ماموريت غير ممکن به کارگرداني جي. جي آبرامز و با حضور تام کروز رقم خورد و اين بازيگر با درخشش دوباره در اين فيلم تجاري، موبج شد تا اين فيلم نيز همانند سري هاي قبلي فروشي بالا را در گيشه تجربه کند.
سقوط در دنياي گمنامي
فيلم هاي "شيرها براي بره ها" و "والکايري" دو تجربه کروز در سالهاي 2007 و 2008 ميلادي هستند که نتوانستند اميدهاي کارگردانان اين دو فيلم را برآورده کنند.
والکايري اثر برايان سينگر نيز سرنوشتي مشابه "شيرها براي بره ها" را داشت و ناکامي هاي تام در عالم سينما را دوچندان کرد.
فرازي کوتاه مدت با "طوفان استوايي"
تام در فيلم طوفان استوايي به کارگرداني بن استيلر ايفاگر نقش بسيار کوتاهي بود که اين نقش توانست براي وي نامزدي در جشنواره گلدن گلوب را به ارمغان بياورد.
حضور هميشگي در دنياي تجاري
تام در سه فيلم تجاري با عناوين "شواليه و روز"، "قسمت چهارم ماموريت غير ممکن" و "جک ريچر" از سال 2008 تا 2012 بازي کرده که جز قسمت چهارم ماموريت غير ممکن ، وي نتوانست موفقيت قابل قبولي در گيشه كسب کند.
پروژه هاي آتي
در سال 2013 فيلم فراموشي از کروز با کارگرداني جوزف کوزينسکي اکران خواهد شد که مقامات فيلم اميد بسياري به فروش فيلم فوق در گيشه سينما دارند.
در سال 2014 ميلادي نيز فيلم "تمام نيازهايت کشته شده" از کروز بر پرده نقره اي سينماها اکران خواهد شد.
اخراج از کمپاني پارامونت
در 22 آگوست سال 2002 ميلادي، مقامات کمپاني پارامونت که روابط نزديکي با کروز داشتند، عنوان کردند که به دلايل انضباطي و اخلاقي، ديگر با اين بازيگر در زمينه تهيه کنندگي همکاري نخواهند داشت.
اين اتفاق از سوي کروز نوعي بي رحمي تلقي شد و وي عنوان کرد که به دنبال تاسيس شرکتي خواهد بود تا نيازهاي خود را در زمينه تهيه کنندگي برطرف کند.
زندگي کروز توام با فراز و نشيب هاي بسياري بوده و جنجال هاي خصوصي وي در مطبوعات، يکي از پرجنجال ترين حاشيه ها در بين بازيگران سرشناس هاليوودي محسوب مي شود، ضمن اينکه وي در دوران حرفه اي بازيگري اش روابط آشکاي و مخفيانه بسياري با ديگر بازيگران زن هاليوود داشته است.
در سالهاي 1983 تا 1985 ميلادي، کروز با "ربکا د مورني" و "شر" دو بازيگر سرشناس دهه هشتاد ميلادي روابطي را داشت که هيچگاه به ازدواج منتهي نشد.
کروز رسما در نهم مي 1987 ميلادي با مي مي راجرز ازدواج کرد که اين رابطه تنها به مدت دو سال تداوم داشت و بسياري معتقدند که اين ازدواج از روي مشهور شدن بيشتر اين زوج صورت گرفته است.
نکته جالب ديگر در خصوص اين ازدواج آنست که راجرز در زمان ازدواج 31 سال سن داشت و تام 7 سال از او کوچکتر بود. ازدواج بعدي کروز با نيکول کيدمن و پس از آشنايي اين دو در فيلم "روز تندر" در 24 دسامبر 1990 ميلادي به وقوع پيوست که اين ازدواج نيز کانون محافل خبري و مطبوعاتي به مدت يک دهه بود.
دو فرزند آنها به نام هاي ايزابلا جين در دسامبر 1992 و کانر آنتوني در ژانويه 1995 به دنيا آمدند و علي رغم علاقه فراوان به يکديگر و تنها به خاطر شايعات بي مورد، در فوريه 2001 رسما از يکديگر جدا شدند.
با وجود گذشت چندين سال از پايان رابطه کيدمن و تام، کيدمن در مصاحبه اي مطبوعاتي اذعان کرد که کماکان علاقه فراواني به تام دارد و طلاق از وي را کاري اشتباه خوانده است.
به هرحال، پس از پايان اين رابطه، تام با پنه لوپه کروز (بازيگر برنده اسکار) در فيلم آسمان وانيلي آشنا شد و مدتها با اين بازيگر روابط مخفيانه را گذراند، اما رابطه آنها رسما در سال 2004 ميلادي به پايان رسيد.
پس از آن، شايعاتي مبني بر داشتن رابطه کروز با بازيگر ايراني_ انگليسي به نام نازنين بنيادي در محافل منتشر شد که همواره از سوي کروز تکذيب شده است.
آخرين زوج کروز، کيتي هولمز است که اين دو رسما در 27 آوريل 2005 ميلادي با هم ازدواج کرده و تاکنون نيز به زندگي شان ادامه داده اند.
البته ازدواج رسمي اين دو در قلعه اودکالچي منطقه براچيانو ايتاليا در 18 نوامبر سال 2006 ميلادي رقم خورد.
اين دو صاحب يک فرزند دختر در آوريل 2006 شدند که نام ايراني "سوري" را براي دخترشان انتخاب کردند.
شايعاتي در 9 جولاي 2012 مبني بر درخواست طلاق کروز از هولمز منتشر شد که کماکان صحت واقعي اين امر از سوي اين دو تائيد نشده است.
در سالهاي 90، 91 و 97، مجله "پيپل" نام کروز را در بين 50 بازيگر محبوب سال در جهان ذکر کرده و مجله "امپاير" نيز نام کروز را در بين 100 ستاره مرد جذاب تاريخ سينماي جهان آورده است.
در سالهاي 2002 و 2003 نيز نام کروز بعنوان 20 مرد برتر سال، از ديدگان مجله "پريمير" ذکر شده است.
اما در سال 2006 و پس از رسوايي کروز در کمپاني پارامونت، طبق آمارها50 درصد از ميزان محبوبيت تام در محافل
تام کروز در رسانهها
شهرت و محبوبیت تام کروز باعث شده تا همواره در فهرست بازیگران برگزیده در مجلات گوناگون بدرخشد. وی در سال ۱۹۹۷ از سوی مجله امپایر به عنوان یکی از پنج بازیگر برتر تاریخ سینما برگزیده شد. دو سال قبل همین مجله وی را در فهرست یکصد بازیگر جذاب (سکسی) برتر سینما جای داده بود. در سالهای ۱۹۹۰، ۱۹۹۱ و ۱۹۹۷ در فهرست پنجاه انسان زیبای هفته نامه مردم قرار گرفت. در سال ۲۰۰۶ از سوی مجله فوربس برترین چهره سرشناس سال شناخته شد. در همان سال از سوی مجله پرمیر چهاردهمین چهره سرشناس قدرتمند جهان لقب گرفت.
چند نکته درباره ی او
- تام کروز پیرو آئین خاصی است که ساینتولوژی نام دارد.
- انتشار کتاب «زندگینامه تام کروز» نوشته اندرو مورتون که در آن به روابط غیر اخلاقی تام کروز اشاره شده و وی را انسانی ناپایبند به مذهب و لاابالی نشان میدهد واکنش خشمگینانه کلیسای ساینتولوژی آمریکا را به دنبال داشت.
- تام کروز چپ دست است.
- پسر عموی کروز، ویلیام میپاتر هم بازیگر بوده و بیشتر به خاطر نقش اتان رام در سریال لاست شناخته شده است.
افتخارات او
او تاکنون سه بار نامزد جایزه اسکار شده و دهها جایزه مهم دیگر از جمله سه جایزه گلدن گلوب را به دست آورده است. وی با بازی در فیلم تاپ گان(۱۹۸۶) به شهرت جهانی رسید و از آن پس، بیش از دو دهه است که همچنان فعالانه در فیلمهای گوناگون حاضر میشود. بنابر گزارش مجله فوربس، میزان دارایی تام کروز در سال ۲۰۰۷ بیش از سی و یک میلیون دلار بوده است. همنچنین تام کروز سه بار نامزد جایزه اسکار و ۳ بار برنده جایزه گلدن گلوب و ۲ بار برنده جایزه جوایز سینمایی امتیوی و ۱ باز برنده جایزه ساترن و جالب تر اینکه ۷ بار هم نامزد دریافت جایزه جایزه ساترن شده است.
درسال۱۹۸۴نامزد گوی طلایی بهترین بازیگر نقش اول مرد کمدی یاموزیکال برای بازی در کسب و کار پرمخاطره شد.و...
- ۱۹۹۰-نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بازی درمتولد چهارم ژوئیه
- ۱۹۹۰-برنده ی گوی طلایی بهترین بازیگر نقش اول مرد درام برای بازی در متولد چهارم ژوئیه
- ۱۹۹۳-نامزد گوی طلایی بهترین بازیگر نقش اول مرد درام برای بازی در چند آدم خوب
- ۱۹۹۷-نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بازی در جری مگوائر
- ۱۹۹۷-برنده ی گوی طلایی بهترین بازیگر نقش اول مرد کمدی یاموزیکال برای بازی در جری مگوائر
- ۲۰۰۰-نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای بازی در ماگنولیا
- ۲۰۰۰-برنده ی گوی طلایی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای بازی در ماگنولیا
- ۲۰۰۴-نامزد گوی طلایی بهترین بازیگر نقش اول مرد درام برای بازی در آخرین سامورایی
- ۲۰۰۹-نامزد گوی طلایی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای بازی در تندر استوایی
فیلم های تام کروز
(شرحی بر تعدادی از فیلمهای مهم او نیز در ذیل آمده است)
******************************************
عشق بیپایان (۱۹۸۱)
- شیپور خاموشی (۱۹۸۱)
- از دست دادن آنها (۱۹۸۳)
- تجارت پرمخاطره (۱۹۸۳)
- تمامی حرکات دست (۱۹۸۳)
- افسانه (۱۹۸۵)
- تاپ گان (۱۹۸۶)
-
Top Gun فیلمی محصول سال ۱۹۸۶ به کارگردانی تونی اسکات است . در این فیلم غیراز تام کروز ، کلی مک گیلس ، آنتونی ادواردز ، مگ رایان ، وال کیلمر نیز بازی کردند.
رنگ پول (۱۹۸۶)
- کوکتل (۱۹۸۸)
- مرد بارانی (۱۹۸۸)
-
Rain Man نام فیلمی آمریکایی به کارگردانی بری لوینسن محصول سال ۱۹۸۸ است. در این فیلم تام کروز در نقش «چارلی ببیت» و داستین هافمن در نقش «ریموند ببیت» (مرد بارانی) حضور دارند.فیلم مرد بارانی در سال ۱۹۸۹ توانست ۴ جایزه اسکار بهترین فیلم، بهترین فیلمنامهٔ غیراقتباسی، بهترین کارگردان و بهترین بازیگر نقش اول مرد برای داستین هافمن، را بدست آورد.شخصیت ریموند یا مرد بارانی که در فیلم، داستین هافمن نقش او را بازی میکند، با الهام از شخصیت واقعی کیم پیک ساخته شده است. مرد بارانی شاید ترجمهی چندان صحیحی برای Rain Man نباشد زیرادر واقع تلفظ تغییریافته ی Raymond است. چارلی بعداً متوجه میشود که دوست تخیلی دوران کودکی اش که او به نام Rain Man میشناخت در واقع همان برادرش Raymond است
- متولد چهارم ژوئیه (۱۹۸۹)
Born on the Fourth of July فیلمی در ژانر درام جنگی است که بر اساس کتاب زندگینامهران کوویچ سرباز آمریکایی حاضر در جنگ ویتنام ساخته شده است. کارگردان فیلم متولد چهارم ژوئیه، الیور استون است و فیلمنامه این فیلم را استون و ران کوویچ نوشتهاند. این فیلم محصول سینمای آمریکاست و در سال ۱۹۸۹ ساخته شده و تام کروز بازیگر نقش اصلی فیلم ران کویچ است.فیلم از کودکی ران شروع شده و به سالهای نوجوانی و تحصیل او در دبیرستان میرسد و سپس خدمت سربازی و سپس انجام وظیفه در نیروی تفنگداران دریایی آمریکا در ویتنام را به تصویر کشیده و با نمایش حادثهای که منجر به قطع نخاع و فلج نیمتنه پائین او میشود دوران بازپروری و بهبود او در بیمارستان کهنهسربازان برانکس را توضیح داده و سپس تحول شخصیتی او را به یک فعال مخالف جنگ شرح میدهد. این فیلم دومین فیلم از سه گانه جنگ ویتنامی الیور استون است که شامل جوخه (۱۹۸۶) متولد چهارم ژوئیه (۱۹۸۹) و زمین و بهشت (۱۹۹۳) میشود.این فیلم برنده دو جایزه اسکار بهترین کارگردانی و تدوین و نامزد ۶ اسکار بهترین فیلم، فیلمنامه اقتباسی، بازیگر نقش اصلی (تام کروز)، موسیقی، و فیلمبرداری شد. در جشنواره گلدن گلوب هم چهار جایزه بهترین کارگردانی، بهترین فیلم درام، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر فیلم درام (تام کروز) به این فیلم رسید.
ماموریت غیرممکن (۱۹۹۶)
Mission: Impossible عنوان فیلمی است آمریکایی در ژانر جاسوسی و اولین فیلم از سری فیلمهای ماموریت غیرممکن در این فیلم تام کروز و جان ویت وامانوئل بئار بازی کردند.اتان هانت(تام کروز) مامور شاخه غیر رسمی سازمان سیا است تیم آنها به رهبری جیم فلپس(جان ویت) به پراگ فرستاده میشود تا از نشت اطلاعات کمیته المپیک جلوگیری کند اما عملیات ناکام میماند برای همین اتان هانت(تام کروز) باید به دنبال عامل نفوذی بگردد که عملیات را لو داده و....
روزهای تندر (۱۹۹۰)
-
Days of Thunder فیلمی محصول سال ۱۹۹۰ به کارگردانی تونی اسکات است . در این فیلم بجز تام کروز،، رابرت دووال، نیکول کیدمن، رندی کواید، کری الویس، مایکل راکر، جان سی ریلی نیز بازی کردند.دراین فیلم بود که باب آشنائی تام با نیکول کیدمن گشوده شد و بعدها به ازدواج آ ن دو ختم شد.
دور و دورتر (۱۹۹۲) - چند آدم خوب (۱۹۹۲)
- شرکت (۱۹۹۳)
- مصاحبه با خون آشام (۱۹۹۴)
خون اشام ها یا به روایت غربی ها « ومپایر ها » از سخنان سینه به سینه ی مردم کوچه بازار وارد داستان ها و ادبیات شده و از آنجا هم وارد سینما شدند. چگونگی بوجود آمدن کاراکتر خون آشام ها روایت های جالبی دارد مثلا می گویند در روستاهای اروپا افراد ثروتمندی بودند که بعلت حساسیت به نور خورشید از خانه خود خارج نمی شدند، مردم ساده لوح هم فکر می کردند این افراد خون آشامند و از آن موقع صفت ترس از نور را به خون آشام ها نسبت دادند.اینگونه جریانات صفاتی به کاراکتر های خون آشام می بخشیدند. روایات این چنینی روی هم انباشته شدند و باعث بوجود آمدن تعریف نسبتا ثابتی از خون آشام شدند که ما اکنون در اختیار داریم.هدفم از روایت داستان صفات خون آشام بوجود آوردن زمینه ای برای نگاه به فیلمی بود که از آثار معاصر و دقیق درباره شخصیت خون آشام ها بشمار می آید. شبی در آمریکا روزنامه نگاری با خون آشامی به نام لوئیس قرار می گذارد تا از زبان خودش روایت زندگی ابدی اش را بشنود و او شروع به تعریف داستان حیاتش می کندو...
- ماموریت غیرممکن (۱۹۹۶)
- جری مگوایر (۱۹۹۶)
Jerry Maguire فیلمی ۱۳۹ دقیقهای به کارگردانی کامرون کرو با بازی تام کروز است.
- چشمان کاملاً بسته (۱۹۹۹)
Eyes Wide Shut فیلمی است به کارگردانی استنلی کوبریک و محصول سال ۱۹۹۹ است. فیلم پس از مرگ کوبریک در سال ۱۹۹۹ اکران عمومی شد. چشمان کاملاً بسته قبل از نمایش عمومی در آمریکا به دلیل صحنههای عریان در فیلم با سانسور مواجه شد.
- ماگنولیا (۱۹۹۹)
- ماموریت غیرممکن ۲ (۲۰۰۰)
- آسمان وانیلی (۲۰۰۱)
Vanilla Sky فیلمی به کارگردانی کامرن کرو محصول سال ۲۰۰۱ امریکا است که از بازیگران آن بجز تام کروزمیتوان از کامرون دیاز، پنه لوپه کروز، کرت راسل نام برد.این فیلم نسخه هالیوودی فیلم اسپانیایی چشمانت را باز کن محصول سال ۱۹۹۷ است. فیلم اصلی توسط آلخاندرو آمانبارنویسنده،کارگردان و آهنگساز مشهور شیلی-اسپانیایی ساخته شده است و ادواردو نوریگا،پنهلوپه کروز و نجوا نمیری در آن به ایفای نقش پرداخته اند.
- گزارش اقلیت (۲۰۰۱)
-
Minority Report فیلمی سینمایی از گونه علمی-تخیلی است که توسط استیون اسپیلبرگکارگردانی شده و در سال میلادی بر پرده سینماها رفته است. داستان فیلم گزارش اقلیت در سال ۲۰۵۴ میگذرد و در حقیقت اسپیلبرگ در این فیلم تلاش دارد تا تصویری از آینده نزدیک بشریت ارائه دهد. محور اصلی داستان بر مبنای سیستمی است که بر مبنای ۳ انسان کار میکند و میتواند جرایم را پیش از وقوع پیشبینی کند و بدین ترتیب ماموران اجرایی پیش از وقوع جنایت جلوی آن را میگیرند و بدین ترتیب مدتهاست که دیگر جنایتی رخ نداده است. اما همین سیستم پیچیده هم ممکن است فریب بخورد. زمانی که ماشین پیشبینی میکند در زمان مشخصی یکی از ماموران اصلی پروژه دست به قتل خواهد زد، او با این پرسش مواجه میشود که آیا خود اراده تغییر آینده خود را دارد یا مجبور است به تقدیر تن در دهد و در این راه معمای پیچیدهای را باز میکند.
اما در کنار روایت اصلی فیلم مجموعهای از فناوریهای مختلف را پیشبینی میکند که در آینده نزدیک به واقعیت تبدیل خواهند شد. برای کسانی که سعی میکنند روند پیشرفتهای مختلف فناوری را حدس بزنند همیشه پیشبینی آینده دور راحتتر از آینده نزدیک است. در آینده دور برخی از اقدامات حتماً رخ خواهد داد چرا که اثر فعالیتهایی که ممکن است در زمان کوتاه بر جریان یک روند تاثیر بگذارد در درازمدت مرتفع خواهد شد و آن مسیر به پیش میرود، اما در آینده نزدیک دهها و صدها پارامتر غیرقابل پیشبینی بر نیازهای فوری انسان و مسیر حرکت فناوری او تاثیر میگذارد به همین دلیل است که پیشبینی علمی آینده نزدیک کاری پر ریسک به شمار میرود. یکی از پیشبینیهای این فیلم که اتفاقا خیلی زود قدم به واقعیت گذاشت فناوریهای لمسی در استفاده از رایانهها بود. در این فیلم کاربران با پوشیدن دستکشهای مخصوصی میتوانستند یک سطح مجازی ایجاد شده در فضای ۳ بعدی را لمس کرده و دستورات خود را به آن بدهند. این فناوری در سالهای اخیر رشد کرد و امروزه فناوری لمسی بر تمام قلمرو IT حکمرانی میکند. البته هنوز تا استفاده عمومی از فناوریهای نمایشگرهای مجازی راه طولانی مانده است اما قدمهای نخست در این راه برداشته شده است. بحث دیگر که این روزها به طور جدی دنبال میشود شناسههای زیستی است. آنگونه که فیلم نشان میدهد این شناسهها روی چشم حک میشود و تمام مشخصات فرد و مکان او را مشخص میکند. ضرورت به همراه داشتن مشخصات اساسی، از مشخصات شناسنامهای گرفته تا پرونده سلامت افراد از هم اکنون بسیاری از کمپانیهای فناوری را به سمت ساخت نخستین نسل شناسنامههای زیستی سوق داده است. اما برخی از جلوههای آیندهنگرانه این فیلم نیز به نظر بسیار آوانگارد میرسد؛ رباتهای هویتیاب، سیستم عصبی پیشگوی آینده و سامانه حملونقل عمودی از این جملهاند، اما چه کسی میتواند روند توسعه فناوری را پیشبینی کند.
قانون مور پیشبینی میکند هر دو سال یک بار توان پردازشگرهای دیجیتال دو برابر میشود. شاید این قانون با ضریب دیگری در سایر فناوریها هم صادق باشد و بدین ترتیب کسی چه میداند در ۴۰ سال آینده چه اتفاقاتی رخ خواهد داد؟
- آخرین سامورایی (۲۰۰۳)
-
the Last Samurai عنوان فیلمی امریکایی در ژانر تاریخی، اکشن و درام به نویسندگی جان لوگانکه توسط ادوارد زوئیک کارگردانی و در سال ۲۰۰۴ اکران گردیده است. در این فیلم غیر از تام کروز، کن واتانابه، هیرویوکی سانادا، تونی گلدوین و تیموتی اسپال ایفای نقش کردهاند. تام کروز برای حضور در این فیلم، چندین ماه آموزش شمشیرزنی دید.
جنگ دنیاها (۲۰۰۵)
-
ری فرریه که از همسرش جدا شده، با دو فرزندش راشل ۱۰ ساله و رابی ۱۷ساله در حومه نیویورک زندگی می کند. در یک شب طوفانی، او می بیند ماشین عجیبی که هزاران سال در دل خاک مدفون بوده، از زمین سر بر می آورد و سر راه خود مردمان را از هم متلاشی می کند.ری خود و فرزندانش را از این بلا می رهاند و با خودرویی که از اثر آذرخش الکترومغناتیسی به دور مانده و هنوز حرکت می کند، از آنجا می گریزد. روز پس از آن، هنگامی که ری از خواب برمی خیزد، می بیند که لاشه یک هواپیمای جت ۷۴۷ بر روی خانه اش افتاده و آن را ویران کرده است. می پندارد که می تواند در خانه همسرش پناه گیرد. اما خانه را خالی می یابد چرا که همسرش به بوستونرفته است.شب را در زیررمین آن خانه با بچه هایش می گذارند. فردای آن روز از روزنامه نگاران می شنود که همه آن خرابکاریها کار موجودات فرازمینی بوده و آذرخش الکترومغناطیسی ماشینهای شگفت آنان را فعال کرده است.
ماموریت غیرممکن ۳ (۲۰۰۶)
- شیرها برای برهها (۲۰۰۷)
- والکری (۲۰۰۸)
- داستان فیلم مربوط به داستان واقعی سرهنگ استفانبرگ فردی که در عین خدمت به هیتلر تصمیم به سرنگونی او دارد معتقد است که باید هیتلر عوض گردد.استفانبرگ که در اول فیلم یک چشم و دو انگشت خود را از دست می دهد . او خود و خانواده خود را به خطر می اندازد و با همکاری دوستانی با وفا تصمیم کودتا اما او تنها فردی نیست که با هیتلر مخالف است سرهنگ با گروهی از مقامات ارشد کشور مواجه می شود که سعی در سرنگونی هیتلر دارند ولی انها به هیچ عنوان نمی توانند به توافق برسند هرکس به گونه ای مخالفت و انتقاد می کند به طوری که بحث به بیرون جلسه هم می رود و فرمان دستگیری یکی از سران این جنبش صادر می شود استفانبرگ که بعد ها به این جلسه نفوذ می کند نقشه بسیار زیرکانه خود را با انها در میان می گذارد با نفوذ سران و نقشه زیبای استفانبرگ سعی در عملی کردن نقشه می کنند انها تصمیم به ترور هیتلر و عملیاتی به نام والکری را آغاز می کنند. والکری نام عملیاتی از پیش تعیین شده و بسیار اضطراری و اخرین گزینه حفظ کشور در برابر شورش های داخلی است مخالفان این نقشه را با فراست کامل به نفع خود تغییر می دهند و سعی در به هم ریختن سیستم نازی می کنند ولی همه چیز موافق میل انها پیش نمی رود و......... انگار سرنوشت جور دیگری است.
در این فیلم ترور هیتلر و عملی کردن والکری و نزاع های داخلی به خوبی به تصویر کشیده شده دوستان و همکاران با وفا یک دم هم استفانبرگ را تنها نمی گذارند از منشی گرفته تا وزیر هیچکس پیمان خود را نمی شکند این مورد نکته مثبتی است که فیلم را جذاب تر میکند اما نکته دیگری هم هست که از جذابیت فیلم می کاهد انهم این است که همه پایان ماجرا را می دانند همه می دانند که هیتلر نخواهد مرد و....... - تندر استوایی (۲۰۰۸)
- شوالیه و روز (۲۰۱۰)
- مأموریت غیرممکن: پروتکل شبح (۲۰۱۲)
- جک ریچر (۲۰۱۲)
-
تک تیراندازی به نام جیمز بار ۵ فرد عادی را به قتل می رساند و دستگیر می شود او در بازجویی چیزی نمیگوید و پس از ساعت ها بازجویی می گوید می خواهم شخصی به نام جک ریچر را ملاقات کنم ،پس از پخش این حادثه در تلویزیون جک ریچر خود را به اداره پلیس می رساند و تاکید می کند دوست جیمز بار نیست،ریچر یک کارآگاه نظامی است .هلن رودین که دختر دادستان شهر است می خواهد با پدرش مقابله کند و جلوی اعدام بار را بگیرد اما جک ریچر به هلن می گوید به نظر من بار گناهکار است او برای تفریح و آدم کشی به ارتش پیوست و وقتی نتوانست در کشتن موفق باشد در روز آخر هنگام ترک ارتش چند نفر را کشت و ریچر مسول تحقیق می شوداما مشخص می شود آن ها آدم های خلافکاری بودند و بار تبرئه شد اما من به او قول دادم که اگر روزی مرتکب خطایی شد او را مجازات کنم.و ریچر می گوید:او چون می دانسته در هرصورت برای من عدالت از همه چیز مهم تر است اسم من را آورده.پس از تحقیقات فراوان ریچر متوجه می شود که بار بیگناه است و طعمه افراد دیگری شده و تیرانداز اصلی کس دیگری بوده پس خودش تصمیم به مبارزه با آن ها میگیرد و......
دوران راک (۲۰۱۲)
- فراموشی (۲۰۱۳)
- لبهٔ فردا (۲۰۱۴)
Edge of Tomorrow فیلمی آمریکایی در ژانر علمی تخیلی با بازی تام کروزو امیلی بلانتو محصول ۲۰۱۴ میباشد. این فیلم به کارگردانی داگ لیمان و اقتباسی از رمان ژاپنی فقط باید بکشی از هیروشی ساکورازاکامیباشد. تمامی حقوق این انیمه در اواخر سال ۲۰۰۹ بصورت فیلمنامه ویژه به استودیو برادران وارنر فروخته شد و ویلیج رودشو هم به تهیه کنندگی این فیلم به برادران وارنر اضافه شد. در اواخر سال ۲۰۱۲ فیلمبرداری در استودیو لیوسدن برادران وارنر واقع در حومه لندن اغاز و حتی برخی صحنهها در میدان ترافالگار هم فیلم گرفته شد.این فیلم در بیش از سی کشور شامل برزیل و بریتانیا در ۳۰ مه و باقی کشورها از جمله آمریکا در ۶ ژوئن ۲۰۱۴ اکران شدهاست.داستان این فیلم درباره سربازی به نام ویل کیج (با بازی تام کروز) است که در آیندهای نزدیک پس از کشته شدن در جنگی علیه بیگانگان، بار دیگر زنده میشود و به موقعیت قبلی خود باز میگردد، این امر باعث میشود تا او با هر بار کشته شدن توانایی خود را نیز افزایش داده تا حتی بتواند به گونهای سرنوشت خود را تغییر دهد.
گپی خودمانی باتام کروز
***********************
همه میگویند کروز به دوران افولش رسیده است .فیلم(جک ریچر)بابازی کروز در روزهای پایانی سال 2013 فروشی متوسط در جدول گیشه نمایش سینماها کرد و در سال 2014 میلادی اکشن علمی تخیلی فراموشی وی اکران عمومی شدکه چنگی به دل نزد. تام کروز هم اکنون فیلم علمی تخیلی "کشتن تمام چیزی است که نیاز داری" است و اکشن ماجراجویانه "ون هلسینگ" را هم درنوبت اکران داردوباید دیدکه این دو فیلم چه آینده ای را برایش رقم میزنند .البته در خبرهاست که پنجمین قسمت "ماموریت غیر ممکن" هم قرار است تولید شودو شاید این یکی بتواندتا حدودی دوباره کروز را به دوران طلائیش باز گرداند. در گپی خصوصی و صمیمانه ، کروز به بحث درباره جبنههای مختلف کار هنری خود و زندگی خانوادگیاش میپردازد.لازم به ذکرمیباشد که این مصاحبه پس از اکران و پخش فیلم (جک ریچر) بااو انجام شده است.
***************************************
*پدر شدن چه چیزهایی را به شما آموخت؟
مهمترین مسئله در ارتباط با یک بچه این است که از ته دل دوستش داشته باشی، حمایتش کنی و کمک کنی تا خوب بزرگ شود و برای خودش هویت و شخصیت پیدا کند. شما تا پدر نشوید، متوجه این موضوع نمیشوید و نمیدانید پدر و مادرتان در زمان بزرگ کردنتان چه حس و حالی داشتهاند.
به عنوان یک پدر، این مسئولیت اصلی من است که به فرزندانم کمک کنم تا مستقل بار بیایند و بزرگ شوند و از دانش و آگاهی کافی برخوردار شوند، باید کمک کنم دید درستی نسبت به زندگی و دنیا داشته باشند.
*برای سالیان طولانی، از مطرح ترین بازیگران روز بودهاید. آیا این موفقیت نتیجه مشورت کردن با اطرافیان است؟
ـ معمولاً چنین کاری نمیکنم . ترجیح میدهم درباره هر موضوعی خودم فکر کنم و بر اساس آن ، به یک نتیجه مشخص برسم. اگر احساس کنم به نتیجه درستی رسیدهام، با کسی دربارهاش صحبت و مشورت نمیکنم. هر تصمیمی که طی این سالها گرفتهام توسط خودم بوده است و مسئولیت درست یا غلط بودن آن را هم میپذیرم.
* هنوز هم خودتان را بازیگری میدانید که باید سر صحنه فیلمبرداری چیزهای تازه یاد بگیرد؟
ـ شیفته بازیگری هستم و اعتقاد دارم در همه حال ، باید چیزهای تازه را آموخت. هیچ وقت نمیتوانید ادعا کنید همه چیز را میدانید و دیگر نیازی به یادگیری چیزی ندارید. این موضوع فقط در رابطه با حرفه بازیگری صدق نمیکند. در زندگی عادی هم همین طور هستم. عاشق زندگی و یادگیری هستم و هر روز از زندگیام ، یک روز تازه است.
*وقتی جلوی دوربین فیلمبرداری میروید، چه حسی دارید؟
ـ هنوز هم پس از چهار دهه بازیگری، وقتی جلوی دوربین قرار میگیرم همان حس روزهای اول کار هنریام را دارم. کمی عصبی هستم و نمیدانم چکار باید بکنم. باید یکی دو روز بگذرد تا به حال و هوای صحنه فیلمبرداری عادت کنم.
البته این حس عدم اطمینان را دوست دارم و کمکم میکند تا نقشم را بهتر بازی کنم. در عین حال، این حس و حال یادآوری میکند که هنوز نسبت به کارم جدی هستم و بازیگری برایم به صورت یک کار پیشپا افتاده و باری به هر جهت در نیامده است.
*در زمانی که به عنوان یک سوپر استار شناخته شده بودید، نقش ران کویک سرباز کهنه کار جنگ را در "متولد چهارم ژولای" بازی کردید. نگران آن نبودید که این فیلم، موقعیت ستارهگونهتان را خدشه دار کند؟
ـ وقتی این فیلم را بازی میکردم، خیلی هامیگفتند داری کارنامه کاری خودت را خراب میکنی. میپرسیدند چرا بعد از موفقیت کلان "ناپ گان" به سراغ بازی در قسمت دوم آن نمیروم. اما من میخواستم خودم و تواناییهای بازیگریام را به چالش بکشم.
هدفم این نبود که یک عروسک خوش چهره باشم و میخواستم نشان دهم توانایی بازی در فیلمهای مستقل و نقشهای چالش برانگیز را هم دارم.
* یعنی میخواستید به صورت گزیده کار کرده و نقشهای خود را انتخاب کنید؟
ـ همیشه تلاشم در زندگی این بوده که همه چیز را با دقت انتخاب کنم و نسبت به انتخابهایم حساس باشم. از آن دسته از آدمهایی نیستم که بخواهم از این شاخه به آن شاخه بپرم و هرکاری را که پیش آمد، انجام دهم.
دقت میکنم که در حال انتخاب چه چیزی هستم و وقتی تصمیم به انجام کاری گرفتم، هیچ چیز جلودارم نیست. نمیخواهم بگویم برای تصمیمگیری درباره چیزها و کارهای مختلف،چندین ماه وقت میگذارم. اما همین انتخابها با دقت و سر فرصت انجام میشود.
* شهرت برایتان یعنی چه؟
ـ اوایل کار همه چیز خوب است و از این که مورد توجه هستی خوشحالی، البته آن روزهای اول کار، وقتی همه مرا نگاه میکردند کمی عصبی میشدم. اما بزودی میفهمی شهرت دردسر و بلای جان است، ولی دیگر نمیتوانی از عواقب آن خودت را خلاص کنی. باید با مشکلات مربوط به این مسئله هم کنار بیایی.
* نقشهای خود را چگونه انتخاب میکنید؟ ملاک و معیار برای انتخاب آنها چیست؟
ـ این انتخابها هریک دلایل خاص خودشان را دارند و بر اساس ملاحظاتی صورت میگیرند که تا حد زیادی، در ارتباط با زمان تصمیمگیری آن ها هستند. یک واقعیت این است که دوست دارم در نقشها و فیلمهای متفاوت بازی کنم و خودم را محدود یه یک چیز خاص نمیکنم.
کارم خیلی ساده است و خودم و کارم را سخت نمیگیرم. اوایل کار ،بازی در جلوی دوربین برایم جذابیت بسیار زیادی داشت و میخواستم هرچه بیشتر در حال بازی در فیلمهای تازه باشم و جلوی دوربین قرار بگیرم.
اما پس از مدتی، به این فکر افتادم که خودم را به چالش بکشم. در سالهای اخیر، به دنبال راههایی بودهام که کمک کند تا به موقعیتهای بالاتری برسم. همیشه میخواستم به عنوان یک بازیگر جدی شناخته شوم و مرا فقط ستاره فیلمهای پرفروش ارزیابی نکنند.
شاید برخی با دیدن فیلمهایم بگویند "تلاش دارد متفاوت باشد، ولی خیلی کار بزرگی نکردهاست." اما همین تحلیل هم برایم جذاب و قانع کننده است، زیرا نشان میدهد تلاشم برای متفاوت بودن از نگاه دیگران پنهان نمانده است.
در فیلم «جک ریچر» هم در نقش متفاوتی ظاهر شدهاید. درباره کاراکتر خود در این فیلم چه فکر میکنید؟
* جک ریچر به اعتقاد من یک کاراکتر بزرگ است که نمونهاش را در کمتر فیلم سینمایی دیدهایم. او نه موبایل دارد و نه ایمیل و اصلا شبیه آدمهای امروزی نیست. از تکنولوژی بسیار دور است و همه کارهایش را به شیوه سنتی انجام میدهد،
نوع نگاه او هم کاملا متفاوت از نوع نگاه آدمهای امروزی است. میتوانم یک جورهایی او را با کاراکتر هری کالاهان فیلم «هری کثیف» با بازی کلینت ایستوود مقایسه کنم.
* در حرفه بازیگری از شیوه استلانیسلاوسکی که پیروی نمیکنید؟ بسیاری از بازیگران مطرح در این شیوه بازیگری درس آموختهاند.
* جزو بازیگران اکتورز استودیو (مرکز مهم و اصلی بازیگری در آمریکا که شیوه بازیگری «متد» استانیسلاوسکی را آموزش میدهد) نیستم و از آن دسته کسانی نبودهام که به شیوه او بازیگری را یاد گرفته و در جلوی دوربین بازی میکنند.
سر صحنه فیلمبرداری تمام تلاشم این است که با آدمهای صحنه بیشترین رابطه کاری را برقرار کنم و نقشم را بر اساس قصه فیلمنامه بازی کنم.
* به عنوان آدمی که در یک جامعه و در بین آدم های دیگر زندگی میکنید، خواهان چه چیزی هستید!
* من به عنوان یک آدم معمولی چه میخواهم؟ خواهان یک دنیای بدون جنگ و خونریزی هستم، دنیایی بدون وحشیگری و دیوانه بازی. میخواهم ببینم که مردم همه جهان، زندگی آرام و خوبی دارند. فکر نمیکنم چیز زیادی بخواهم و خواستهام غیر منطقی باشد. خوشبختی و راحتی را فقط برای خودم نمیخواهم و فکر میکنم این یک حق عمومی است.
* از این که تا به حال اسکار بهترین بازیگر مرد را نگرفتهاید و یا برخی از فیلم هایتان شکست تجاری خوده اند،چه حسی دارید؟
* برای برنده یا بازنده شدن استانداردهایی دارم. پیروزی یا شکست یعنی چه و بر چه مبنا و میزانی آنها را میسنجیم؟ اگر در یک مسابقه بسکتبال شکست بخورم، برایم اهمیتی ندارد. اما اگر قرار باشد فیلمی سینمایی بر اساس این ماجرا ساخته شود، باید چه نگاهی به این موضوع داشته باشد؟
واقعیت این است که در کار سینما و بازیگری، همه چیز محدود به بازیگر نمیشود. چیزهایی مثل زمان اکران عمومی فیلم، بازاریابی آن و فیلمهایی که هم زمان با آن به روی پرده سینماها میروند، از جمله چیزهایی هستند که شما نمیتوانید در ارتباط با آنها دخالت و اعمال نظر کنید.
بهرحال، من هم از بازیهای مربوط به جدول گیشه نمایش اطلاع دارم و آنها را درک میکنم. دلایل زیادی برای موفقیت یا عدم موفقیت یک فیلم وجود دارد، که خارج از عهده و توان من به عنوان یک بازیگر است.
در عین حال، جایزه گرفتن را دوست دارم و فکر میکنم هر وقت زمان لازم و مناسب برسد، به من هم جایزه اسکار را خواهند داد.
* بین بازیگری و بزرگ کردن بچهها، کدام یک در اولویت قرار دارند؟
* چه مشغول بازی کردن در یک فیلم باشم و چه در حال بزرگ کردن بچههایم، تمام تلاشم این است که کار محوله را به نحو احسن انجام دهم و از یادگیری چیزهای تازه وحشت نداشته باشم.
از آن دسته کسانی هستم که میگوید یا همه چیز یا هیچ چیز. وقتی علاقمند به انجام کاری میشوم، خودم را وقف آن میکنم و میخواهم بهترین کار ممکن را انجام دهم. از جوانی به دنبال ماجراجویی و یادگیری چیزهای مختلف بودهام.
بزرگترین نکته در ارتباط با بازیگر بودن این است که میتوانم زندگیهای مختلف و ماجراجوییهای متفاوت را تجربه کنم. با هر فیلم تازهای، چیزهای جدیدی را در ارتباط با زندگی، آدمها و حرفههای مختلف یاد میگیرم. بازیگری برایم مثل یک کلاس درس است. این حرفه کمک میکند تا در دنیای واقعی، زندگی بهتری داشته باشم و آموختههایم را در این زندگی عادی به کار گیرم.
* هنوز هم بازیگری را دوست دارید؟
* آن چه را که انجام میدهم دوست دارم و عاشق کارم هستم. به کاری که میکنم افتخار میکنم. همان طور که گفتم وقتی قرار باشد کاری را انجام دهم، تا انتهای آن میروم، بازیگری هم همین طور است.
- منبع: ویکیپدیا.باشگاه خبر نگاران.نقدفارسی